تفاوت BSC و OKR

علیرغم آن که شباهت های زیادی بین OKR ها و BSC از نظر هدف وجود دارد، تفاوت های زیادی در رویکردهای آنها برای استراتژی و تکنیک های کلی آنها در رسیدن به هدف وجود دارد.

در ادامه برای روشن شدن این تفاوت ها به تعریف مختصری در خصوص هر یک از موارد میپردازیم.

فهرست مطالب

1. BSC یا کارت امتیاز متوازن چیست؟

2. OKR یا اهداف و نتایج کلیدی چیست؟

3. چه شباهت هایی وجود دارد؟

4. تفاوت اصلی بین OKR ها و BSC چیست؟

5. OKR یا BSC ؟ مسئله این است!!!

6. آیا OKR و BSC می توانند با هم به روشی مکمل همکاری کنند؟

 

BSC  1 یا کارت امتیاز متوازن چیست؟

چارچوب BSC مبتنی بر توازن بین شاخص های اصلی و فرعی است که می تواند به ترتیب، به انگیزه ها و نتایج اهداف سازمان بازگردد. این شاخص های کلیدی هنگامی که در چارچوب کارت امتیازی متوازن استفاده شوند به شما نشان می دهند که آیا در حال حاضر به اهداف خود می رسید و این که آیا در مسیر درست برای رسیدن به اهداف آینده قرار دارید یا خیر.

در واقع BSC، یک برنامه استراتژیک است که سازمان ها از آن در راستای موارد ذیل بهره میبرند:

>   بیان آنچه را که آنها سعی در انجام آن دارند

>   هماهنگ سازی کار روزانه افراد همراه با استراتژی

>   اولویت بندی پروژه ها، تولیدات و خدمات

>   اندازه گیری و پایش پیشرفت در جهت رسیدن به اهداف استراتژیک

OKR  2 یا اهداف و نتایج کلیدی چیست؟

OKR چارچوبی برای هدف گذاری و مدیریت سازمان بر مبنای اهداف آن ها است. OKR متشکل از دو بخش اصلی اهداف و نتایج کلیدی است.

>   اهداف عبارات کیفی هستند که سازمان قصد دارد به آن برسد و در راستای آن تلاش میکند.

>   نتایج کلیدی نیز عبارات کمی هستند که چگونگی رسیدن به هدف و میزان تحقق هدف را مورد سنجش قرار میدهد

OKR ها سلسله مراتبی هستند و شکست اهداف از پایین به بالا انجام میشود.

در این متد افراد در هر سطح اهداف خود را در راستای اهداف سطح بالاتر تعریف میکند و این روند تا رسیدن به هدف نهایی سازمان ادامه پیدا می کند.

چه شباهت هایی وجود دارد؟

1. هر دو سیستم با هدف گذاری در راستای جهت دهی به فعالیت های شرکت، برای هدف نهایی تلاش میکنند.

2. هر دو روش به وسیله شاخص های تعریف شده برای اهداف میزان محقق شدن اهداف را اندازه گیری میکنند.

تفاوت اصلی بین OKR ها و BSC چیست؟

در BSC، ابتکارات (که بعضا “پروژه ها”، “اقدامات” یا “فعالیت های خارج از BSC” نیز نامیده می شوند) تحولاتی است که برای تکمیل یک هدف لازم است. اکثر شرکت ها برای هر هدف ابتکار عمل دارند. به عنوان مثال می توان به تکمیل یک برنامه جدید از نظر سنجی کارکنان برای رضایت تیم برای یک هدف یادگیری و رشد اشاره کرد.

در OKR همه می‌دانند که اهداف اصلی شرکت چیست و تمرکز خود را باید در کجا بیشتر به کار گیرند. وجود چشم‌اندازی قابل ارائه در بستری نرم‌افزاری به همه امکان می‌دهد که OKR های سایر اشخاص در سازمان را ببینند و به این وسیله تعاملشان بیشتر شود.

این میزان شفافیت محیطی را ایجاد می‌کند که همکاری و کارگروهی در آن بسیار پررنگ است. درصورتی که در BSC شاهد هستیم که بخشی از کارمندان عموماً کمتر درگیر (Engage) می‌شوند و این موضوع باعث نارضایتی شغلی آن‌ها خواهد شد.

OKR ها به طور ذاتی تاکتیک ها را به طور گسترده و عمیق در کل سازمان اجرا می کنند. OKR به تیم ها در طراحی اهداف خود انعطاف بیشتری می بخشد.

این مسئله از نظر تعامل و مشارکت ثبات آنها را فراهم می کند. BSC بر سبک های رهبری از بالا به پایین متمرکز است که برای شرکت های جوان و برخی از صنایع کمی بصری است.

تفاوت ها:

BSC

OKR

گزارش های سالانه
تاکید بر مسئولیت پذیری و ریسک نکردن
کل نگر (4 جنبه)
از بالا به پایین
گزارش های ماهانه یا هفتگی
حمایت از ریسک پذیری
(استراتژیک) مهم ترین کار در ماه پیش رو
آبشاری و نردبانی

 

OKR  5 یا BSC ؟ مسئله این است!!!

به طور سنتی، BSC به صورت سالانه انجام می شود. در مقابل، OKR ها معمولاً به صورت سه ماهه، گاهاً ماهانه بررسی و به روز می شوند. در دنیای تجارت سریع امروز، که به نظر می رسد ما در یک تغییر مداوم زندگی می کنیم، بررسی سه ماهه اهداف و نتایج بسیار معقول تر است. حال تیمی که پیاده سازی OKR را دارد با منطق و چارچوب‌های آن می‌تواند به خوبی چشم‌انداز را در بازه‌های کوتاه به راهبردهای عملیاتی بشکند که برآیند اجرای آن راهبردها، چشم‌انداز کلی سازمان را محقق می‌سازد. در OKR وقتی سازمان چشم‌انداز خود را به objective ها می‌شکند و تبدیل می‌کند.تا به این جا برای خود شفاف کرده است که به “کجا” می‌خواهد برود.

OKR از پایین به بالا، بالا به پایین و به صورت افقی انجام می شود. با استفاده از OKR ها، مردم آزادی بیشتری در طراحی اهداف خود دارند و در روند کار مشارکت بیشتری دارند، یعنی کارمندان بیشتر با اهداف درگیر می شوند که این امر سبب شفاف تر شدن فرآیند هدف گذاری در سازمان میشود. در مقابل، BSC معمولاً یک فرایند کاملاً از بالا به پایین است و اهداف در سطوح بالای سازمانی به صورت سر به مهر باقی میمانند. این امر سبب میشود که سطوح پایین سازمان کمترین سطح مشارکت در اهداف را داشته و خود را در قبال تحقق اهداف مسئول ندانند.

OKR مردم را به بلندی پروازی تشویق می کند. تمایل به شکست یک مفهوم مهم در OKRs است. ایده این است که اهداف بلند پروازانه تر را تعیین کنید، نه اینکه اهدافی را تعیین کنید که بتوان به راحتی به آنها دست یافت. با استفاده از OKR، اگر فقط به برخی از نتایج اصلی دست پیدا کنید، مشکلی نیست – شما بدون آن هدف بلند پروازانه هنوز به موفقیت های بیشتری دست یافته اید. اما با BSC انتظار می رود که مردم همه اهداف را برآورده کنند.

آیا OKR و BSC می توانند با هم به روشی مکمل همکاری کنند؟

هر دو چارچوب از این ایده بیرون آمدند که اهداف یک طرفه و بسیار سخت برای سازمانهای امروز مناسب نیستند. آنها سعی می کنند برای تعیین هدف  رویکردی متفاوت و در عین حال مفید و عملی به کارمندان و رهبران ارائه دهند. علاوه بر این، هر دو آنها بر اهمیت پیشرفت و انگیزه کارکنان به عنوان پایه موفقیت سازمانی تأکید می کنند.

هر دو چارچوب، OKR ها و کارت امتیازی متوازن، مربوط به تنظیم اهداف و مدیریت عملکرد هستند. در حالی که کارت امتیازی متوازن از طریق استقرار یک سیستم اندازه گیری عملکرد که به تمرکز سود بیشتر برسد (اندازه گیری تأخیر) به انتخاب اهداف مناسب کمک می کند، OKR ها با روند دستیابی به هدف اختصاص داده می شوند. با توجه به فلسفه مشابه و تکمیل اقدامات و تأخیر، OKR ها و کارت های امتیازی متوازن کاملاً در تجارت روزمره با هم کار می کنند.

اجرای صحیح هر دو BSC و OKR می تواند با تبدیل برنامه ریزی به عملی، سازمان را متحول كند. انتخاب ابزار مناسب به نیاز سازمان شما بستگی دارد. با این حال، پیام جهانی واضح است: تلاش های استراتژیک خود را با قرار دادن آنها در قفسه، در عقب نگذارید. برای تقویت تلاش های خود از استراتژی های مدیریت عملکرد استفاده کنید.

 

منابع

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *